تب وعطش
خوش آمدید

عقاب پير نگون بخت آفتابم من

که شعله هاي شفق سوخت شاهبالم را

درين کوير بلا کيست تا تواند راند

ز گرد لاشه ي من ، کرکس خيالم را


چنان به حسرت پرواز خو گرفته دلم

که سرنوشت خود از خاکیان جدا بینم

چنان به شوق پریدن ز خود رها شده ام

که عکس خویش در آیینه ی هوا بینم


من استخوانم ، من پاره استخوانی سرد

که دستی از بدن گرم شب بریده مرا
من آسمان شبم در حباب سربی ابر

که جلوه ای ندهد پرتو سپیدهمرا





دلم پر است ولی دیده ام ز اشک تهیدست

چه آفتی است غمین بودن و نگرییدن
چه آفتی است که چون شاخه ی خزان دیده

در آفتاب ، ز سرمای خویش لرزیدن



تبی نماند که در من عطش برانگیزد

عرق نشست بر آن تن که همچو آتش بود
چه شد که شعله ی سوزان به دست باد سپرد

شبی کهدر نفسش گرمی نوازش بود


کنون به خویش نظر می کنم چو ماه در آب

تنم ز روشنی سرد خویش می لرزد

جهنمی که درو سوختم ، فروزان باد

که شعله اش به نسیم بهشت می ارزد



شکسته بال عقابم تپیده در شن گرم

نگاه تشنه ی من در پی سرابی نیست

دلم به پرتو عمناک ماه خرسند است

که در غبار افق ، برق آفتابی نیست

نادر نادرپور
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





چهار شنبه 21 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 12:27 ::  نويسنده : nashenas

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان adabi و آدرس shamekhamoosh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 198
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 211
بازدید ماه : 515
بازدید کل : 130323
تعداد مطالب : 217
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1