خوش آمدید
تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
سحرگه به راهي يكي پيـــــر ديــدم سوی خاك خم گشته از ناتواني بگفتم : چه گم كردهای اندرين راه ؟ بگفتا: جــواني، جـواني، جــواني
از زندگانيم گله دارد جوانيم شر منده جواني از اين زندگانيم
هر چند به عشرت گذرد نوبت پيری ايّام جـــواني نتــوان كرد فراموش
هيچ داني روزگار حيله گربامن چه كرد سالها عمرعبث داد و جواني را گرفت
نظرات شما عزیزان: سه شنبه 16 ارديبهشت 1390برچسب:, :: 18:31 :: نويسنده : nashenas
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
||
|